موسسه ی فرهنگی قرآنی عرفان القرآن

(شمیم لقاء)
موسسه ی فرهنگی قرآنی عرفان القرآن
بسمه تعالی
وب سایت حاضر با هدف معرفی موسسه ی فرهنگی قرآنی عرفان القرآن (شمیم لقاء) به علاقه مندان علوم دینی و قرآنی و ترویج و ارائه ی گوشه ای از تفکر اسلامی و شیعی راه اندازی شده است
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی این موسسه به درباره ما مراجعه نمایید.

به امید ظهور تجلی قرآن بشریت صاحب العصر و الزمان(عج) و استشمام شمیم لقائش



از احوالات پسر فاطمه بی خبر نباشید!

بر او سلام بفرستید!

با او صحبت کنید میشنود!

او هم دل دارد....!

سلام بر تو ای پسر فاطمه!

سلام بر تو ای همنشین زمان های دلسوز

سلام بر تو که تنهایی!

سلام بر تو ای حضرت عشق!

آقاجون برگرد بخدا دل ها تنگ است.....
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران




فصل اوّل: اثبات وجود خدا

در کتب کلامى و فلسفى، براى اثبات وجود خداوند متعال، براهین و دلایل فراوانى اقامه شده است که در اینجا، سه برهان را که فهم آن آسانتر است مى ‏آوریم:

 

 الف) برهان فطرت

 کلمه «فطرت»در لغت به معناى «سرشت» است و فطرى بودن وجود خداوند به دو معنى است:

 یکى اینکه اثبات وجود او احتیاج به استدلال و اکتساب ندارد و مانند همه بدیهیّات، امرى ضرورى و بسیار روشن است. خداوند مى ‏فرماید:

 «اَفِى اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّمواتِ وَ الْاَرْض».

(ابراهیم / 10)

 «آیا در وجود خدا که خالق آسمانها و زمین است تردیدى هست»؟

 یعنى از تصوّر خلقت جهان هستى، تصدیق به وجود خالقى مدبّر، عالم و حکیم لازم مى‏ آید. به تعبیر دیگر، هر گاه انسان، آفرینش جهان هستى را با این همه عظمت ویژه، در ذهن و فکر خود تصویر و تصوّر کند، بلافاصله در ذات و فطرت خود به وجود آفریدگارى دانا و تدبیر کننده و عظیم، تصدیق و گواهى خواهد دارد.

 معناى دیگر فطرى بودنِ وجود خداوند این است که انسان، روحى خداجو دارد و در حقیقت خداجویى و خدایابى در عمق جان وى حاکم است و اگر حجاب هاى غفلت و مادیّت از پیش چشم او برداشته شود خداوند را مى ‏یابد همانگونه که انسان تشنه، تشنگى را در مى‏ یابد.

 مراد از فطرت در اینجا معناى دوّم است، زیرا وقتى دست انسان در بن بستهاى زندگى از همه اسباب ظاهرى کوتاه، و به تعبیر دیگر غفلتها و حجابها زایل شد خداوند را با چشم فطرت مى ‏بیند و نا خود آگاه نجات و حاجت خود را از او مى ‏خواهد. در این حالت، انسان خداى متعال را با علم حضورى مى ‏یابد، مانند تشنه‏ اى که پس از نوشیدن آب، رفع عطش را با علم حضورى در مى ‏یابد. رسالت همه پیامبران الهى نیز این بوده است که این حالت توجّه و حضور را در انسان دائمى کنند تا انسان همیشه و در همه لحظات خداجو باشد. و خود را در محضر خداوند متعال ببیند.

 

 ب) برهان نظم

 اوّلاً شکى نیست که نظمى دقیق بر عالم وجود حکم فرماست و هیچ عاقلى نیست که در وجود نظم در موجودات مادّى - از اتم گرفته تا کهکشانها - تردید کند.

 ثانیاً وجود نظم و تدبیر نیز بدون ناظم و مدبِّر ممکن نیست و هیچ عاقلى نظم را زاییده تصادف و اتّفاق نمى ‏داند. بنابراین عقل از روى ضرورت حکم مى‏ کند که نظم و تدبیر این جهان، گواه روشنى بر وجود مدبّرى حکیم است. خداوند مى‏ فرماید:

- نقل کرده‏اند که «نیوتن»، مدلى از منظومه شمسى ساخته و آن را به سقف کارگاه علمى خود آویخته بود و گاه براى رفع خستگى آن را به کار مى ‏انداخت و از حرکت خاصّ آن لذّت مى‏ برد. نیوتن، دوستى داشت که منکر خداوند بود و بارها درباره وجود خداوند با او مناظره کرده بود. روزى به دیدار نیوتن آمد. نیوتن دستگاه را به کار انداخت. دوستش شگفت‏زده پرسید: چه کسى این را ساخته است؟ نیوتن با خونسردى گفت: سازنده‏اى ندارد و خود بخود به وجود آمده است. دوستش گفت: چنین چیزى ممکن نیست. بعد از گفتگوى بسیار، نیوتن گفت: چگونه این منظومه کوچک سازنده ‏اى دارد ولى جهان گسترده هستى بدون خالق مدبّر است؟ 

«سَنُرِیهِمْ ایاتِنا فِى الْافاقِ وَ فى اَنْفُسِهِمْ حَتّى یَتَبَیََّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ».

- فصّلت / 53.

 ما آیات خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان هویدا مى‏کنیم تا آشکار شود که وجود خداوند حقّ است

 

 ج) برهان امکان

 تردیدى نیست که وجود، عارض بر جهان هستى شده است و به عبارت دیگر وجود براى جهان ضرورت ندارد و به اصطلاح منطقى، عالَم »ممکن الوجود« است. پس باید کسى این وجود و هستى را به جهان، اعطاء کرده باشد. حال این کس:

 1) یا خودِ اوست یعنى عالَم به خودش، وجود داده است که در این صورت، »دور« یعنى توقّف چیزى بر خودش لازم مى‏آید. و در علم منطق اثبات شده است که »دور« باطل و محال است.

 2) یا چیزى غیر از عالَم، به عالَم هستى داده و خود آن هم، هستى را از عالَم گرفته است یعنى با تأثیر در یکدیگر، وجود و هستى را از همدیگر اخذ کرده‏اند که در این صورت هم باز »دور« لازم مى‏ آید و در نتیجه به سوى باطل و محال مى‏ رود.

 3) یا چیزى غیر از عالَم است که خودِ آن هم داراى علّت دیگرى است و آن علّت نیز علّت دیگرى دارد که لازمه این امر، وجودِ سلسله‏ اى از علل غیر متناهى (علّتهاى ناشدنى) و در نتیجه «تَسلسُل» است و در علم منطق اثبات شده است که «تسلسل» نیز باطل است، زیرا معناى آن وجود معلولهاى بدون علّت است که تصوّر آن با حکم به عدم آن همراه است و به عبارت دیگر بطلان آن بدیهى است.

 4) و یا اینکه، اعطاء کننده هستى به عالَم، «واجب الوجود» است که هستىِ آن، از خودِ اوست و همه هستیها نیز از او سرچشمه مى‏ گیرد. در لغت فارسى به این موجود «خدا» و در لغت عربى به او «الله» مى‏ گویند. قرآن شریف این برهان را در سخنى رسا و بسیار موجز چنین بیان فرموده است:

«اَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَى‏ءٍ اَمْ هُمْ الْخالِقُون»

- طور / 35.

 آیا خود بخود آفریده شده‏اند یا خود خالق خویش هستند؟ (هر دو محال است پس خالق شما خداوند است).

 و نکته‏ اى که باید به آن توجّه داشته باشیم این است که: چون در این جهان هستى، حیات، قدرت، علم، شعور، اراده و مانند اینها حکم فرماست پس باید واجب الوجود که هستى بخش این جهان است نیز داراى کلّیه این فضایل باشد، زیرا:

 

 ذات نایافته از هستى بخش

کِى تواند که شود هستى بخش؟

 بنابراین، اینکه گفته شده که منشأ این جهان مادّه و انرژى است که همو واجب الوجود است علاوه بر اینکه دلیلى ندارد و قرآن شریف نیز آن را تخیّل و گمانى بیش نمى ‏داند، دلیل بر ردّ آن نیز وجود دارد و آن اینکه مادّه و انرژى و مانند اینها]   - وَ قالُوا ما هِىَ اِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا اِلّاَ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ اِنْ هُمْ اِلاّ یَظُنُّونَ »کافران گفتند: زندگى ما چیزى جز زندگى همین دنیا نیست که مى‏میریم و زنده مى‏شویم (گروهى مى‏روند و گروهى مى‏آیند) و جز طبیعت ما را هلاک نمى‏کند، این سخن نه از روى علم است بلکه گمانى بیش نیست« (جاثیه / 24).  [

 که علم، قدرت، شعور، حیات، اراده و .... ندارند چگونه مى ‏توانند جهانى سراسر علم، قدرت، شعور، حیات، اراده و.... خلق کنند؟

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">