امت حزبالله در سراسر جهان، اکنون خوب میدانند که ساحل نجات در کرانهی دریای خون است و راهی جز مقاتله با دشمنان اسلام وجود ندارد. فاجعهی خونین در مکهی مکرمه نقاب منافقانهی فریب را از چهرهی مدعیان دروغین اسلام بر انداخت و سرنوشت حکام حجاز با سرنوشت آمریکا پیوند خورد و یک بار دیگر خون پیروز شد.جمعهی خونین مکه عاشورایی مکرر است، قلبی است که خون حیات و قیام را در پیکر امت اسلام در سراسر سیارهی زمین میدواند و ریشهی ظلم و استکبار را بر میکند.
میخواهم در رثای شما، ای کبوتران خونینبال حرم امن، مرثیهای بسرایم؛ اما کلام زمینگیر است و کبوتر شکستهبال دل من نیز آسمان را تنها در خیال میپرورد. کلام اسیر قفس ماهیات است و عقل اسیر دام کلام، و آنجا که شما بال کشیدید پر جبرائیل عقل میسوزد. آنجا جز نبی عشق را بار نمیدهند و جز او و اوصیایش، یعنی آنان که زمین نسبیت را به آسمان اطلاق پیوند میدهند، دیگر کیست که بتواند بر معرج انقطاع کامل پای نهد و چشم دلش به ضیاء نظر به غیبالغیوب ذات نور یابد و اینچنین، از سدرهی المنتهای اسما و صفات در گذرد و به معادن پنهانتر از پنهان عظمت اتصال یابد و روحش به ذات عزیز قدوس تعلیق پیدا کند؟ نه، تنها آن کس از عهدهی رثای شما، ای کبوتران خونینبالِ حرم امن، بر میآید که بتواند کلام را بر بال عشق بنشاند و به معراج برد. و اگر اینچنین است، بگذار آن یار غایب مرثیهخوان شما باشد که جز او هیچ تنابندهای راههای آسمان را نمیشناسد.
چهل روز از بزرگترین فاجعهی تاریخ، شکستن امنیت حرم امن، میگذرد. حسین بن علی(ع) مکهی مکرمه را ترک گفت تا این حرمت محفوظ بماند و ماند تا امروز، که آنچه با شمشیر یزیدیان به انجام نرسید با تفنگهای آل سعود، این یزیدتر از یزیدیان، به انجام رسد. عقل زمینگیر ما از ادراک عظمت این هتک حرمت محروم است، اما آن نایب ولایت مطلقه فرمود که از این عظیمتر واقعهای در تاریخ رُخ نداده است و زبان او زبان صدق است. حرمت حرم امن شکسته شد و خون خدا دامن اشقی الاشقیا، آل سعود، را گرفت و آنان را از اریکهی دروغین قدرت به زیر کشید. قربانی مقبول افتاد و امت مسلمان ایران به امامت مظلومین و مستضعفین سراسر سیارهی زمین برگزیده شد. در عرش اینچنین تقدیر شده است، اما این تقدیر چگونه در آینده به تحقق خواهد پیوست، خدا میداند.
امت حزبالله در سراسر جهان، اکنون خوب میدانند که ساحل نجات در کرانهی دریای خون است و راهی جز مقاتله با دشمنان اسلام وجود ندارد. فاجعهی خونین ششم ذیالحجه در مکهی مکرمه نقاب منافقانهی فریب را از چهرهی مدعیان دروغین اسلام بر انداخت و سرنوشت حکام حجاز با سرنوشت آمریکا پیوند خورد و یک بار دیگر خون پیروز شد. نخستین پیروزی خون در عاشورا به دست آمد و اسلام که حدوثی نبوی دارد بقایی حسینی یافت، یعنی که بقای اسلام با خون حسین بن علی(ع) و شیعیان حقیقی او محقق میگردد. جمعهی خونین مکه عاشورایی مکرر است، قلبی است که خون حیات و قیام را در پیکر امت اسلام در سراسر سیارهی زمین میدواند و ریشهی ظلم و استکبار را بر میکند.
مکه، مقابل بعثهی حضرت امام
از خیل شهدای جمعهی خونین حاجیه خانم صغری زمانی است، مادر دو شهید و همسر برادر جانباز، حاج آقا کاویانی. روح مطهر او اکنون عند ملیک مقتدر(١)، ملازم حضرت فاطمهی اطهر (س) است. آن روز عظمت راهپیمایی برائت از مشرکین بهراستی خیرهکننده بود؛ شکوهی که حقیقتآ، و نه در مقام مبالغه، از حد توصیف فراتر است. اجتماع عظیم راهپیمایان از بعثهی شمارهی دو در جهت مقابل مسجد الحرام، تا آنجا که چشم میدید گسترده بود و حتی از بالای پشتبام ساختمان بعثه نیز نمیشد انتهای جمعیت را تشخیص داد.
حاج آقا کاویانی نیز در جمع جانبازان نشسته بود. آیا او میداند که تا ساعتی دیگر همسر وفادار او نیز به فرزندان شهیدش خواهد پیوست؟ افق آیندهی تابناکی که نمایندهی حضرت امام در حج تصویر میکرد در جبهههای دفاع مقدس ما بهروشنی ظاهر است. راهپیمایی برائت از مشرکین تمرین تشکلی است که باید امت اسلام را در سراسر سیارهی زمین در صفوف جهاد فی سبیل الله و مقابله با مستکبرین جمع آورد.
ما برادر کاویانی را نخستین بار در شلمچه ملاقات کردیم، در ادامهی عملیات کربلای پنج، در میان یکی از گردانهای لشکر سیدالشهدا. آن روز آنها با آتشی سنگین سعی میکردند که نقل و انتقالات جبههی دشمن را متوقف کنند.
شلمچه، منطقهی عملیاتی کربلای پنج
بعد از سخن گفتن با چند تن از رزمندگان که اتفاقاً همهی آنها دانشجو بودند، خداوند توفیق داد که با برادر کاویانی همسخن شویم؛ پدر دو شهید. او پدر خوب و مهربانی است و فرزندان خود را بسیار دوست میدارد، اما اسلام را بیشتر. او بعدها در عملیات کربلای هشت دو پای خود را تقدیم اسلام خواهد کرد و در ششم ذی الحجهی ١۴٠٧ هجری قمری، همسر خود را. تو ببین که برادر کاویانی کیست که خداوند اینهمه نعمت را یکجا به او عنایت فرموده است.
یکی دیگر از کبوتران خونینبالِ حرم امن، شهید سید کمالالدین کامرواست، از فرماندهان مهندسی جنگ جهاد سازندگی، شهید همهی جبههها. در همهی جبههها، در جزیرهی مجنون، در فاو، در والفجر هشت و در کربلای پنج، هر جا که جادهای همچون صراطی از نور فراروی مرکوب رزمآوران جبههی حق با بال ملائک فرش شده است و یا هر جا که خاکریزی همچون حرزی حفیظ، جانپناه عزیزترین یاران خدا گشته، نشانههای وجود سراسر خیر سید کمالالدین کامروا را میتوان یافت.
محکمهی خون شهدا محکمهی عدلی است که ما را در آن به محاکمه میکشند. وقتی بقای اسلام به این جنگ وابستگی یافته است، دیگر چه جای ماندن؟ شهید سید کمالالدین کامروا تن به ذلت قعود نسپرد. دانشگاه را رها کرد و خانه را هم، و جبهه را جز چند بار ضرورتاً ترک نکرد. یک بار در عملیات کربلای پنج، آنگاه که ترکش خمپارهای سینهاش را شکافت، او در حالی از جزیرهی بوارین خارج شد که تا کمال شهادت قدمی بیشتر فاصله نداشت. اما کمال نرفت و هنوز شلمچه درگیر کربلای پنج بود که بار دیگر عصا به دست بازگشت، و لکن بار دوم را رجعتی در پی نبود.
بعد از عملیات نصر چهار، زمانی که قصد داشت کوههای شمال سلیمانیه را به قصد خانهی خدا ترک کند، ترکش خمپارهای پایش را نشانه رفت تا او را عصا به دست روانهی حج کند. دوستانش میگفتند امیدی به التیام زخم نداشت و عصاکشان به حرم میرفت و ترکشها همچنان آزارش میدادند تا اینکه مجبور شد در دومین روز اقامتش در مدینه، در بیمارستان هلال احمر بستری شود و ترکش را از بدن خارج کند. و بعد در مکه، در طواف خانهی خدا، آنچنان از خود گسست که حجابها یکسره فرو ریخت و صاحب خانه او را پذیرفت.
همسرش از خلق ابراهیمی کمال سخن گفت. او گفته بود کشتن فرزند در راه خدا چه دشوار است، اما من این کار را در قربانگاه خواهم کرد تا قربانیام قبول حضرت حق افتد. اما گویا کمال پیش از آنکه به عید قربان رسد، دل از تعلقات بریده و لیاقت لقا یافته بود. مادرش از حب حسین گفت و این است سر الاسرار سید کمالالدین کامروا و همهی شهدای راه حق.
مکه، راهپیمایی برائت از مشرکین
بعد از گذشتن از مجموعهی مسکونی حجاج اردنی و فلسطینی، تظاهرات با پاسخ دادن به شعارهای بلندگوی مرکزی، در حدود ساعت شش و چهل دقیقه، به ابتدای سهراههی عبدالله بن زبیر رسید. در پیشاپیش تظاهرات، سه صف از نیروهای انتظامات که دستها را در یکدیگر زنجیر کرده بودند تشکیل شده بود. پس از آنها پانصد نفری از برادران حرکت میکردند و پشت آنها، در جناح راست خیابان، جانبازان و بخشی از خواهران، و در جناح چپ خیابان برادران راه میرفتند.
وقتی پلیس در جناح چپ خیابان به ضرب و شتم مردم پرداخت بلافاصله صدای دست زدن و سوت و هلهلهی چماقداران که از پیش در پشت نیروهای پلیس مستقر شده بودند شنیده شد و همزمان با آن، در جناح راست خیابان نیز پلیس به همراه نیروهای امنیتی که به چوبهای میخدار و میلههای آهنی مجهز بودند، شروع به ضرب و شتم حجاج کرد. هجوم مردم به عقب و به جانب راست خیابان باعث افزایش شدید فشار و زیر دست و پا افتادن عدهی زیادی از زنان و جانبازان و پیرمردان شد. همزمان با این فشار کشنده، عدهای از چماقداران سعودی از خیابان پشت مسجد «جن» به سمت خواهران حمله کردند و عدهای از خواهران و جانبازان را به شهادت رساندند. پلیسها با آرایش مجدد، بار دیگر در دو جناح خیابان به مردم هجوم آوردند. اولین تیرها به وسیلهی تفنگهای ضد شورش شلیک شد و به فاصلهی کمی، شلیک رگبار گلولههای جنگی آغاز گشت، و شد آنچه شد. حرمت حرم امن خدا شکسته شد و خون مظلومان که خون خداست دامن اشقی الاشقیا را گرفت و عید قربان در ششم ذی الحجه سر رسید. قربانی مقبول افتاد و امت مسلمان ایران به امامت همهی امتهای طول تاریخ برگزیده شد.
سید کمالالدین کامروا همراه با جمعی از جوانان حزبا برای کمک به خواهران، علم غیرت بر افراشتند و شتافتند تا حریم عصمت و عفت را پاسداری کنند و اینچنین شد که به شهادت رسید و به جوار رسول خدا (ص)، آنجا که نه پای عقل میرود و نه بال عشق، بار یافت.
حب حسین(ع) سرالاسرار شهداست. فاین تذهبون؟ اگر صراط مستقیم میجویی بیا؛ از این مستقیمتر راهی وجود ندارد: حب حسین.
میخواهم در رثای کبوتران خونینبال حرم امن مرثیهای بسرایم، اما کلام زمینگیر است و کبوتر شکستهبالِ دل من نیز آسمان را تنها در خیال میپرورد. کلام اسیر قفس ماهیات است و عقل اسیر دام کلام، و آنجا که آنان بال کشیدند، پر جبرائیل عقل میسوزد. اگر اینچنین است، بگذار آن یار غایب مرثیهخوان شما باشد که جز او هیچ تنابندهای راههای آسمان را نمیشناسد.
پی نوشت ها:
١. برگرفته از آیهی ۵۵ سورهی قمر: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.