سه قفل با یک کلید!!!
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و از شما به عنوان عالم دین سه کلید برای رفع این مشکل می خواهم.
قفل اول در زندگی من اینست که شغل خوبی ندارم و یک شغل خوب و آبرومند می خواهم و هر کاری که می کنم این مشکل من برطرف نمی شود شما به من یک راه نشان بدهید.
آیت الله نخودکی اصفهانی فرمودند :برو نمازت را اول وقت بخوان این مش...کل حل می شود.
جوان ادامه داد
قفل دوم در زندگی ام این است که دوست دارم یک همسر صالحه و خوب داشته باشم
آیت الله نخودکی اصفهانی فرمودند :برو نمازت را اول وقت بخوان این مشکل هم حل می شود
جوان ادامه داد
قفل سوم این است که دوست دارم خانه خدا را در جوانی زیارت کنم
آیت الله نخودکی اصفهانی فرمودند :برو نمازت را اول وقت بخوان این مشکل هم حل می شود
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!
شیخ نخودکی فرمود :
پسرم، این چیزی که به تو گفتم شاه کلید مشکلات است!
جوان رفت و سال بعد به خدمت آیت الله نخودکی اصفهانی رسید در حالی که هم شغل خوبی پیدا کرده بود و هم همسر مومنه ای به همراهش بود و عازم زیارت خانه خدا بود . . .