بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
عقوبت غفلت از احکام الهى
اگر من براى شما احکام را بیان نکنم؛ پروردگار مرا گرفتار خواهدکرد. و اگر شما هم براى یادگرفتن این احکام نیایید؛ گرفتار خواهید شد. این حرف را از من بشنوید.
با عبادت من، معاشرت نکردن با دیگران ضررى نخواهد داشت
پروردگار در حدیث قدسى مىفرماید: به بندگان من بگو آن اشخاصى که به محبت من متوجه هستند، اگر در اثر عبادت من با یک کسى معاشرت نکنند؛ به آنها ضررى وارد نخواهد شد. «قل لعبادى المتوجهین الىَّ بمحبتى ما ضرکم اذا احتجبتم عن خلقى» «1»
چرا این بنده نمازش را تند مى خواند؟!
اگر نمازت را تند بخوانى، پروردگار به ملائکه مىفرماید: چرا این بندهى من نمازش را تند مىخواند؟! مگر رفع شداید او، مگر انجام حاجات و مقاصد او به دست کسى غیر از من است؟!
__________________________________________________
(1)- جامع السعادات ج 3/ 122 والمحجة البیضاءج 8/ 58 و 59 و 61
__________________________________________
این روایتى که خواندم را مرحوم حاج میرزا جواد آقا «1» در اسرار الصلاة آورده است و همین در حجیتش کافى است.
لذت مناجات
حضرت ابا عبدالله (ع) مىفرماید: «و ما الذى فقد من وجدک» «2» خدایا کسى که تو را دارد، چه کم دارد؟!
همه ى اینها براى این است که ما لذت مناجات با پروردگار را نچشیده ایم!
داستانى از شفاعت نماز اول وقت
آى رفقایى که به نماز اول وقت عادت کرده اید، همین نماز اول وقت شما را نزد ملک الموت شفاعت مىکند.
یک کسى گفت: من یک کسالتى داشتم- ظاهراً یرقان گرفته بود و کسانى که یرقان مى گیرند کبدشان حسّاس مىشود و فقط باید شیر و شیر برنج بخورند، آن وقت چنین کسى یک اشتهاى قوى پیدا مىکند براى خوردن گوشت- گفت: اشتهاى زیادى به گوشت پیدا کرده بودم، گفتم: یک لقمه گوشت به من بدهید! گفتند: اگر ما به تو گوشت بدهیم؛ تو از بین خواهى رفت. گفت: بالأخره آهسته، بدون اینکه کسى بفهمد، محل گوشت کوبیده را پیدا کردم و از آن خوردم! تا خوردم، دل درد سختى گرفتم! طبیب آمد وآهسته به اطرافیان من
__________________________________________________
(1)- میرزا جواد آقا ملکى تبریزى از عرفاى معاصر و نویسند کتاب اسرارالصلاة.
(2)- صحیفة الحسین/ 218
______________________________________________________
گفت: این مریض چه کار کرده که در مخاطره افتاده است؟ گفتند: از خودش بپرس. به طبیب گفتم: آقا من گوشت خورده ام. طبیب گفت: امیدى به درمانت نیست! ایشان به امام زمان (عج) متوسل مى شود. گفت: همان شب دیدم یک شخص فوق العاده زیبارو با یک شخص دیگر که چنگگى در دستش بود، وارد شدند. این شخص، حضرت ملک الموت (ع) بوده است و شخص زیبارو هم نماز اول وقتش هر چه ملک الموت (ع) مى خواست که این چنگگ را بیندازد و از نوک پنجه روح را بکشد، آن شخص زیبارو جلوى دست او را مىگرفت! بالأخره مانع از قبض روح توسط ملک الموت (ع) شد.
نماز اول وقت بین شما و مرگ شما شفاعت مى کند. مبادا از دست بدهید!
شیطان، هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را
یک آقاى فرش فروش که اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یک کسى براى خریدن فرش وارد مغازه ى بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و مىخواهم بروم. هر چه اصرار کردم، دیدم نمىشود و گول شیطان را خوردم و یک قدرى که از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقاى مشترى که خیلى شیفته ى این معامله بود، گفت من باید قدرى تأمل بکنم! و از خرید منصرف شد!شیطان، هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را.
امیرمؤمنان (ع) فرمودند: اگر مؤمن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز مى دارد. «1»
پروردگار مىفرماید: چرا این شخص نماز را تند مى خواند؟! مگر رفع شداید و حوائج او و قضاى حاجات او در دست کسى غیر از من است؟!
یک صلوات بفرستید.
انسان، دائماً در معرض امتحان و آزمایش
«أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَوَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْقَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَاللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ» «1»
پروردگار مى فرماید: اى نبى محترم من! آیا اینها تصور مىکنند، همین که گفتند: ما ایمان آوردیم؛ ما آنها را آزمایش نمىکنیم؟! بلکه ما اینها را در معرض آزمایش مىگذاریم، تا علم پروردگار درباره ى این گروه عملًا در خارج پیاده شود. فرمودند: «یفتنون کما یفتن الذهب یخلصون کما یخلص الذهب». «2» دائماً شما را در معرض امتحان قرار مىدهند.
دو راه ارتباط با پروردگار
اگر انسان بخواهد با پروردگار رابطه پیدا بکند؛ دو راه وجود دارد. یک راه براى اولیاء خداست، یک راه هم براى نوع ماست.
__________________________________________________
(1)- عنکبوت/ 2
(2)- عن معمر بن خلاد قال: سمعت اباالحسن علیه السلام یقول: «الم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا وهم لایفتنون» ثم قال لى: ما الفتنة؟ قلت: جعلت فداک الذى عندنا الفتنة فى الدین فقال: یفتنون کما یفتن الذهب ثم قال: یخلصون کما یخلص الذهب. الکافى ج 1/ 370
__________________________________________________
فاصله گرفتن از امیال نفسانى
«أین الطریق یا رسول الله الى وصل الحق؟ قال: البعد عن النفس». «1»
سؤال کرد: یا رسول الله راه رسیدن به خدا چیست؟
حضرت فرمودند: فاصله گرفتن از نفس و امیال نفسانى.
این راه، براى همه ى ماست.
چگونه بر اسرار غیب مطلع شدى؟
امام صادق (ع) به آن شخص فرمودند: این علمى که پیدا کردى، از کجا پیدا کردى؟ چگونه بر اسرار غیب مطلع شدى؟
گفت: یابن رسول الله هر چه دلم خواست، بر خلاف آن عمل کردم، با امیال نفسانى مبارزه کردم.
البته این یک راهى است که باید- البته! البته!- پروردگار مساعدت بکند.
ارتباط اولیاى خدا با پروردگار
یک راه هم مخصوص اولیاى خداست که هر چه عمل مى کنند، براى خدا باشد. اگر نماز مى خوانم، براى خاطر پروردگار باشد. همانطورى که در منزل وضو مىگیرم، خارج از منزل هم همانطور وضو بگیرم.
خاطره اى از مرحوم حاجى انصارى
خدا رحمت کند مرحوم حاجى انصارى را که گفت: در منزل کسى
__________________________________________________
(1)- فقال: یا رسول الله فکیف الطریق الى وصل الحق؟ قال صلى الله علیه وآله: هجرة النفس. جامع احادیث الشیعة ج 13/ 248 و مستدرک الوسائل ج 11/ 138
_______________________________________________________
مهمان بودم، وقتى خواستم بخوابم، صاحبخانه براى من آب وضو آورد وگفت: شما قبل از خواب وضو نگرفته اید! به صاحبخانه گفتم: من در منزل خودم هم قبل از خواب وضو نمى گیرم.
خداى ناکرده، طورى نشود که در منزل خودت وضو نگیرى؛ اما در خانه ى مهمان وضو بگیرى! این شرک است. چنین شخصى مشرک است.
اخلاص مرحوم جاپلقى
براى هر دو راه رسیدن به خدا نمونه وجود دارد، داداشجون!
نمونه ى راه دوم آقاى جاپلقى (ره) است که اهل جاپلق بود و به بنده گفت: من درس استاد را درست ملتفت نمى شدم. یک روز درکلاس درس وقتى من حرف زدم، استاد در حضور دیگران گفت: جناب شیخ اهل کجا هستى؟ گفتم: اهل جاپلق. گفت: برو جاپلق! تو چه مىفهمى این درسها را؟!- البته سرزنش شدن در برابر دیگران خیلى انسان را مى کوبد گفت: چون استاد بود، من چیزى نگفتم؛ اما در صدد برآمدم که یک علاجى بکنم.
دیدم زیارت عاشورا که نمىتوانم بخوانم، روزى حداقل یک ساعت و نیم وقت مىخواهد و من مُحَصّل هستم. بعد فکر کردم تا اینکه این حدیث به نظرم آمد که: «من اخلص لله اربعین صباحا ...». «1» یعنى هر کس اعمال خودش را چهل روز خالصاً براى خدا انجام بدهد، چشمه هاى حکمت از قلبش بر زبانش جارى مىشود. رفاقتش، حرف زدنش و ... همه براى خدا باشد. وقتى حرف مىزند، اظهار فضل و علم نباشد. خودش را در حضور امامزمان (ع) بداند. «لله» و «فى الله» صبحت بکند.
مرحوم جاپلقى گفت: بعد از چهل روز عمل خالصانه هر چه استاد گفت، جوابش را به بهترین صورت بیان کردم! استادگفت: آقا شیخ جاپلقى! تو چه کرده اى؟! امروز غیر از روزهاى دیگر هستى! گفتم: حالا شما هر چه مىخواهید بگویید. من هستم و شما و خدا و امام زمان (عج)
پروردگار حکمت و علوم حقیقیه را بر قلب سرازیر مىکند و درد و دواى شما و علت نپریدن شما را معرفى مىکند، داداشجون!
مشکلات طریق اخلاص
خیلى مشکل است که انسان چهل روز اعمالش را خالص بکند، چون پروردگار طبق همین آیه اى که خواندم، «2» انسان را در معرض امتحان قرار مى دهد. مثلًا یک کسى مىگفت: من در صدد برآمدم تا اعمالم را از غیر پروردگار خالص کنم، یک دخترعمه اى داشتم که هیچ وقت با من کارى نداشت، حال که من این چند روزه مىخواهم عملم را از غیر خدا خالص کنم، این دخترعمه پیغام فرستاده که من یک مسائلى دارم و باید از ایشان بپرسم! خدا در معرض امتحان قرار مى دهد.
__________________________________________________
(1)- حدثنى زید بن على عن ابیه عن جده عن على علیهم السلام قال: من اخلص لله اربعین صباحا یأکل الحلال صائما نهاره و قائما لیله اجرى الله سبحانه ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه. مسند زید بن على/ 383
(2)- «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آَمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ» عنکبوت/ 2
________________________________________________
لزوم شبزنده دارى در سفر الى الله
باید در سفر الى الله متوقف نشوید. سفر الى الله آن است که رابطه ى نصف شبت با پروردگار برقرار باشد، آقاجان! حال یا به قصد تقدم، «1» یا اگر نتوانستید بیدار شوید؛ قضا بکنید. «و قضائه افضل»
دائماً به دنبال تصفیه ى قلب و خلوص عمل باشید.
«واتقوا الله ویعلمکم الله». «2» باید نصف شبها رابطه ى قلبى برقرار باشد.
حال هم که شبها در حال بلند شدن است، باید خودتان را دریابید. «الشتاء ربیع المومن». «3» یعنى زمستان، بهار مومن است، بخاطر شبهاى طولانى براى شبزنده دارى و روزهاى کوتاه براى روزه گرفتن.
بدون سَهَر، «4» نمى شود به سوى پروردگار سفر کرد. «السفر الى الله لایمکن
__________________________________________________
(1)- کسى که مى داند نمى تواند براى نماز شب بیدار شود مىتواند قبل از خوابیدن نماز شبش را بخواند.
(2)- «و تقوى پیشه کنید تا خدا به شما علم عنایت کند». بقره/ 282
(3)- عن ابى عبدالله علیه السلام قال: الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به على قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به على صیامه. معانى الاخبار للشیخ الصدوق/ 228
(4)- بیدارى شب
___________________________________________
الا بامتطاء اللیل». «1» یک صلوات بفرستید.
شاگرد مغازه و نماز اول وقت
اگر مردى برون آى و سفر کن هر آنچه پیشت آید زان گذر کن
امیال نفسانى، حوادث روز، خویشاوندان، هیچکدام نباید مانع شما بشود. بنازم به آن شاگرد مغازه که وقتى صاحب مغازه براى اینکه او را از نماز اول وقت باز بدارد، گفت: وقتى جورابها را آوردند، تحویل پنجه گیر بده، تا آنها را براى دوختن پنجه ببرد، از طرفى هم صاحب مغازه به جورابى گفته بود که شما جورابها را اول ظهر بیاور، همینکه جورابها را اول اذان ظهر آوردند، شاگرد مغازه- که قبلًا شرط کرده بود فقط تا وقت اذان کار بکند کار را رها کرد و رفت براى نماز اول وقت. «2»فهمیدى عزیز من! باید این طور باشى.
گرفتار این افکار نشوید که امروز نشد، فردا! حالا یک دقیقه دیر بشود یا یک دقیقه زود، چه فرقى مىکند! این افکار چرند است، داداشجون!
همینکه گفتند: الله اکبر، باید بروم نمازم را بخوانم و برگردم سرکارم.
__________________________________________________
(1)- قال الامام العسکرى علیه السلام: ان الوصول الى الله عزوجل سفر لایدرک الا بامتطاء اللیل، من لم یحسن ان یمنع لم یحسن ان یعطى. بحارالانوار ج 75/ 380
(2)- این واقعه در دوران جوانى براى خود ایشان اتفاق افتاده است.
_______________________________________________
باید این طور مستبد باشید، داداشجون! نه اینکه تصور بکنید اینها مقدس بودن است. مردم در دنیاشان عاقل هستند و درآخرتشان احمق! نباید به حرفهاى آنها گوش بدهید.
مشترى ها زیاد شده اند، وقت نماز جماعت ندارم!!
شخصى که اهل نماز اول وقت بود، یک روز خدمت رسول اکرم (ص) عرضه داشت: یا رسول الله کار من از جهت مالى بهم ریخته است.
حضرت فرمود: به همین وضعیت کنونى قناعت کن. اگر دنیاى تو وسعت پیدا بکند؛ براى تو خطرناک است!
گفت: نه! من بالاتر از این حرفها هستم، یا رسول الله!
حضرت فرمود: بسیار خب، این یک درهم را بگیر و سرمایه ى کسب خودت قرار بده.
مدتى گذشت، همان شخصى که همیشه در صف اول جماعت بود،کمکم به صف دوم رسید، به صف سوم، صف چهارم، تا اینکه یک روز در نماز جماعت حاضر نشد!
حضرت جویاى احوال او شد، او هم به حضرت پیغام فرستاد که مشترىها زیاد شده اند و به جهت قضاى حوائج برادران ایمانى، دیگر وقت نمى کنم به نماز جماعت برسم!!!
منبع:زملک تا ملکوت دفتراول، ص: 225
پایگاه حوزه دانشجویی
خیلی عالی بود
ممنون