اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدم شما برادران و خواهران ایمانی را گرامی میداریم
دو مطلب را در جمع شما بزرگواران ارائه کنیم یکی مربوط به علم دینی است, یکی مربوط به ماه پربرکت شعبان است که وظیفه ما در بخش پایانی این ماه چیست؟
اما درباره مطلب اول که علم دینی است، مستحضرید نظامی الهی و اسلامی خواهد بود, کشوری اسلامی خواهد بود, دانشگاهی اسلامی خواهد بود که بر اساس علوم دینی سامان بپذیرد, این مطلب اول و اسلامی شدن دانشگاه هم یک راه دارد و دیگر هیچ, آن راه این است که دانش آن اسلامی باشد بقیه امور فرعی است وقتی دانش آن الهی و اسلامی بود بقیه امور فرعی است؛ داشتن نمازخانه, داشتن نماز جماعت, تفکیک جنسیت, تعلیم و تعلّم برای رضای خدا باشد, خروجی دانشگاه باید به درد جامعه بخورد همه اینها اعمال دینی است نه علم دینی; یعنی انسان برای رضای خدا درس بخواند, برای رضای خدا کتاب بنویسد, برای رضای خدا شاگرد بپروراند, برای رضای خدا تعلیم کند, برای نمره و مدرک درس نخواند و درسش هم برای جامعه نافع باشد اینها همه اعمال دینی است اینها هیچگاه دانشگاه را اسلامی نمیکند اینها وظیفهای است که همه ما داریم هر کاری که میکنیم باید برای رضای خدا باشد. تنها چیزی که دانشگاه را اسلامی میکند دانش است حرف اول و آخر دانشگاه را دانش میزند. هیچ کس مخالف این نیست که تعلیم و تعلّم باید به سود مملکت باشد چه کشورهای الحادی چه غیر الحادی. شما اخیراً شنیدید در مالزی همایشی برگزار شد کتابها و مقالاتشان چاپ شده که علم دینی را به سُخره گرفتند, گفتند مگر علم میشود اسلامی باشد. دبیر همایش آمده با طنز, سخن را شروع کرده و با طنز هم نتیجه گرفته, گفت آقایان! ما دوچرخه اسلامی و غیر اسلامی داریم؟ قدری خندید و خنداند, دوچرخهسواری اسلامی داریم که اگر دوچرخهسواری اسلامی بود اینطور رکاب بزنند اسلامی نبود آنطور رکاب بزنند قدری خندید و خنداند, بعد گفت دوچرخهسوار یا مسلمان است یا غیر مسلمان؛ بعد گفت ما فیزیک اسلامی نداریم, شیمی اسلامی نداریم, نجوم اسلامی نداریم, دریاشناسی اسلامی نداریم, صحراشناسی اسلامی نداریم, هواشناسی اسلامی نداریم, علم اسلامی و غیر اسلامی ندارد آن دانشمند یا مسلمان است یا غیر مسلمان، این عصارهٴ آن همایشی که با طنز شروع شد. این اصلاً نه اسلام را میداند چیست, نه علم را میداند چیست, نه علم اسلامی را میداند چیست, این مطلب دوم.
ما باید حواسمان جمع باشد که دانشگاه وقتی به درد مملکت میخورد که اسلامی باشد، مثل حوزه علمیه و وقتی هم دانشگاه اسلامی میشود که دانش آن اسلامی باشد، آن بقیه کارها, کار فرعی است آن کار مسجد و حسینیه است داشتن نمازخانه و امام جماعت و نماینده ولیّ فقیه و تعلیم برای خدا باشد و تعلّم برای خدا باشد، تقلّب در امتحانات نباشد، خروجی دانشگاه به سود مملکت باشد، اینها اعمال دینی است اینها که علم نیست اینها وظیفه هر مسلمان است هر کسی در کارش باید کاری کند در مسیر دین باشد اینها دانشگاه را اسلامی نمیکند تنها چیزی که دانشگاه را اسلامی میکند خود آن کتاب است متن علم است تمام اختلاف علمی هم بر اساس همین است که آیا ما فیزیک اسلامی داریم یا نه, شیمی اسلامی داریم یا نه, دریاشناسی اسلامی داریم یا نه, نجوم اسلامی داریم یا نه, خیلیها میگویند اینها که اسلامی و غیر اسلامی نیست، آن استاد یا مسلمان است یا غیر مسلمان وگرنه دانش که اسلامی نیست، تمام معمّا روی این قسمت است.
اما مطلب سوم: آیا ما دانش اسلامی داریم یا نداریم مسئله است کسی میتواند درباره مسئله فتوا بدهد موضوع مسئله, محمول مسئله, ربط بین موضوع و محمول, صورت مسئله را مجتهدانه بفهمد, اگر کسی صورت مسئله را نفهمید که حقّ جواب ندارد، آیا علم دینی داریم یا نداریم؟ این مسئله است این مسئله برای کدام علم است، ما این مسئله را به کدام علم بدهیم و از آن جواب بگیریم، ما درباره فیزیک بحث نمیکنیم, شیمی بحث نمیکنیم درباره علم, چون دانشگاه مربوط به فیزیک و شیمی نیست همه علوم در آن هست علوم تجربی هست, تجریدی کلامی هست, تجریدی فلسفی هست, تجریدی عرفانی هست همه اینها از هم جدا هستند علم حسّی تجربی یک بحث دارد, نیمهتجربی یک بحث دارد, تجریدی کلامی یک فن دارد, تجریدی فلسفی یک فن دارد, تجریدی عرفان نظری یک فن دارد, تجریدی شهودی مطرح نیست. مرزهای همه مشخص است جدایی همه اینها مشخص است ما علم دینی داریم یا نداریم؟ این مسئله است، این مسئله را از کجا بپرسیم حرف اولِ جواب مسئله را کسی میدهد که صورت مسئله را بفهمد آیا علم دینی هست یا نیست؟ اینکه شما میبینید یک مسئله را یک فیلسوف از چند راه حل میکند یک مسئله را یک ریاضیدان از چند راه حل میکند تمام حرف برای این است که او صورت مسئله را خوب فهمید; یعنی موضوع را فهمید, محمول را فهمید, ربط بین موضوع و محمول را فهمید میداند که این مسئله را از چه کسی بپرسد با کدام مبادی حل کند. پس وقتی جواب مسئله را میگیرد که صورت مسئله حل شود، صورت مسئله هم یک ذهنی خالی که نیست یک واقعیّت خارجی است.
واقعیّت خارجی هم که یک تکبافته نیست هر چه در جهان خارج است لوازمی دارد, ملزوماتی دارد, ملازماتی دارد, مقارناتی دارد اگر کسی صورت مسئله را خوب فهمید، گاهی از راه لازم حل میکند, گاهی از راه ملزوم حل میکند, گاهی از راه ملازم حل میکند اینکه یک ریاضیدان ماهر یک مسئله را از پنج, شش راه حل میکند، سرّش همین است یک فیلسوف یک مسئله را از پنج, شش راه حل میکند برای اینکه مسئله که یک رشته تکبافتهٴ جدابافتهٴ از عالم نیست اگر واقعیتی هست لوازمی دارد, ملزوماتی دارد, ملازماتی دارد. یک محقّق یک مسئله را وقتی خوب فهمید از پنج, شش راه حل میکند. اینکه در کتابهای علمی میگویند: «ینبغی تحریر محلّ النزاع اولاً» برای همین است که صورت مسئله را بفهمد. بخش وسیعی از تحقیقات این فقها و اصولیین ما بر اساس این میگذرد که ما درباره چه چیزی میخواهیم بحث کنیم وقتی محقَّق شد که ما درباره چه چیزی میخواهیم بحث کنیم آن وقت جوابشان محقّقانه است, این هم یک مطلب.
آیا علم دینی داریم یا نداریم؟ این علم برای کدام مسئله است از کدام علم بپرسیم؟ فیزیک میگوید من محدوده خاصی دارم, شیمی میگوید من مرز مخصوص دارم, دریاشناسی میگوید من مرز مخصوص دارم ما درباره «العلم المطلق» که نمیتوانیم بحث کنیم همه علوم مثل این باسکولهای مخصوص هستند؛ این باسکولها یک کامیون پنجاه تُنی, شصت تُنی اینها را میسنجند، شما از کدام باسکول میخواهی سؤال کنی کُره زمین وزنش چقدر است؟ همه باسکولها جواب میدهند که مقدور ما نیست.
تمام این علوم جزئیه مثل باسکولهای مخصوص است اینها برای کامیون هستند. فیزیک برای مسائل فیزیکی است، فیزیک از ابد خبر ندارد از غیب خبر ندارد از ماورای طبیعت خبر ندارد. اگر کسی خواست سؤال بکند که آیا ما علم دینی داریم یا نداریم؟ تنها راهش این است که برود از علمی سؤال کند که درباره جهان سخن میگوید نه درباره یک مقطع. فیزیک که جهانبینی نیست, شیمی که جهانبینی نیست, فقه که جهانبینی نیست, اصول که جهانبینی نیست, اینها موضوعات خاصّ خودشان را دارند فقه درباره این است که چه عملی بر انسان واجب است چه عملی بر انسان واجب نیست اینکه درباره جهان بحث نمیکند. تنها علمی که متولّی جهانبینی است و جهاندانی است و جهانداری است و جهانآرایی, فلسفه است چون فلسفه درباره جهان بحث میکند جهانبینی است. فلسفه باید جواب بدهد که آیا علم دینی داریم یا نه؟ پس معلوم شد که ما باید کجا برویم; حالا سراغ فلسفه برویم, فلسفه باید درباره جهان بحث کند دین عبارت از آن است که درباره خدا اسمای خدا, اوصاف خدا, افعال خدا, اقوال خدا, آثار خدا و صُنع خدا بحث میکند این معنی دین است.
اگر ـ معاذ الله ـ آن فلسفه الحادی بود، این فلسفهٴ الحادی چون وقتی وارد بحث میشود خود فلسفه اول سکولار است سکولار؛ یعنی «لابشرط» نه یعنی ضدّ دین, یعنی بیتفاوت چون اصلاً معلوم نیست دین در عالم هست یا نه, خدا هست یا نه, اگر این فلسفه الحادی بود کجراهه رفت دو آسیب و سمپاشی میکند، اول خودش را مسموم میکند میشود فلسفه الحادی و ضدّ دین, بعد همه علومی که در جهان هست این را سمپاشی میکند میشود ضدّ دین, وقتی خدایی نیست, وحیای نیست, قیامتی نیست, دینی نیست، علمِ دین میشود فسون و فسانه. اوّلین خودزنی که فلسفه الحادی دارد این است که خودش را مسموم میکند، میشود فلسفه الحادی، بعد همه علومی که زیرمجموعه اوست این را الحادی میکند میشود فیزیک ضدّ دین, شیمی ضدّ دین، اینکه در آن علوم, دین را مسخره میکنند برای اینکه بدهکار فلسفه الحادیاند، جهانبینی آنها گفت خدا نیست وقتی خدا نیست دین نیست دین میشود افیون, میشود فسون و فسانه آن وقت علم دینی هم میشود افسون, این برای فلسفه الحادی و اگر ـ انشاءالله ـ کجراهه نرفت راه مستقیم را طی کرد دوتا خدمت میکند: اول به خودش خدمت میکند میشود فلسفه الهی چون ثابت کرد خدایی هست, قیامتی هست, وحی و نبوّتی هست خودش را معطّر میکند میشود فلسفه الهی, بعد همه علوم زیرمجموعه خودش را معطّر میکند میشود علم دینی, چرا؟ برای اینکه فلسفه الهی میگوید چیزی در جهان نیست مگر کار خدا, اگر آسمان هست او آفرید, اگر زمین هست او آفرید, اگر گذشته هست او اداره کرد, اگر آینده هست او اداره میکند, اگر انسان و جماد و نبات و حیوانات هست او اداره میکند.
پس جهان جز فعل خدا چیزی نیست, بحث درباره فعل خدا هم بحث دینی است ما که در حوزه بحث میکنیم میگوییم خدا چنین گفت میشود دینی آن وقت آن استاد دانشگاه که بحث میکند میگوید خدا چنین کرد دینی نیست؟! ما فرض نداریم که علم غیر دینی داشته باشیم، شما درباره چه چیزی میخواهید بحث کنید زمین بخواهید بحث کنید کارِ اوست, زمان بخواهید بحث کنید کار اوست, دریا و صحرا بحث کنید آسمان بروید کار اوست, زمین بروید کار اوست ﴿هُوَ الذَِّی فِی السّمَاءِ إِلهٌ وَ فِی الأَرضِ إِلهٌ﴾[1] چطور یک عالم و یک روحانی در قم که نشسته بحث میکند که امام صادق چه کرد میشود دینی, یک استاد دانشگاه که میگوید خدا چه کرد دینی نیست؟! آنکه بحث میکند که امام چه کرد میشود دینی, آنکه بحث میکند که خدا چه کرد دینی نیست؟! ما علم غیر دینی نداریم؛ منتها این قصه را مکرّر شنیدید که یک ماهی از ماهی دیگر سؤال کرد اینکه میگویند آب, آب این آب چیست؟ به او گفت تو غرق آب هستی، دانشگاه غرق دین است هر چه بحث میکند، درباره چه چیزی میخواهد بحث کند درباره فعل خدا بحث میکند. حالا اگر کسی یک گوشه نشسته بحث کرده که علیبنابیطالب(سلام الله علیه) چه کارهایی را کرده این میشود دینی; ولی آن استادی که در دانشگاه بحث میکند، خدا چه کارهایی کرده دینی نیست؟! فرض ندارد، ما علم غیر دینی داشته باشیم این باید برای دانشجویان عزیز ما حل شود، وقتی حل شد، کشور خود را دوست دارد و ابدی فکر میکند وقتی دینی شد آغازش مشخص است, انجامش مشخص است در همین دین آمده است که انسان یک دشمن دارد به نام مرگ، ما از مار و عقرب چرا میترسیم؟ از سم چرا میترسیم برای اینکه میترسیم بمیریم آنها که بالذّات هراسناک نیستند آنها حیات ما را میگیرند، ما اگر از آنها میترسیم برای اینکه میترسیم بمیریم دین به ما گفته، انسان یک دشمن دارد به نام مرگ و در مصاف با مرگ پیروز است، مرگ را میمیراند نه بمیرد، این حرفها, حرفهای دین است. ما مرگ را میمیرانیم نه مرگ, ما را بمیراند ما از پوست به در میآییم نه بپوسیم آن وقت ابدی فکر میکنیم نه بیراهه میرویم, نه راه کسی را میبندیم, نه در امتحانات تقلّب میکنیم, نه در نمره تقلب میکنیم, الهی فکر میکنیم با وضو سر کلاس میرویم ما یک دشمن داریم به نام مرگ و در گریبانگیری, ما او را اماته میکنیم، این بیان نورانی قرآن کریم است که ﴿کُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المُوت﴾، نه «کلّ نفس یذوقها الموت»، خدا که نگفت مرگ, آدم را میچشد، فرمود انسان, مرگ را میچشد، شما یک لیوان شربت یا آب را چشیدید، شما هضم میکنید یا او شما را هضم میکند؟ ما مرگ را میمیرانیم ما هستیم که هستیم, اگر اینچنین باشیم خب جهانی فکر میکنیم.
بوی بد گناه آن وقت ما را رنج میدهد اسم گناه را نمیبریم میشود یک موجود ابدی خودش را رایگان آتش بزند؟! فرمود: ﴿کُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المُوت﴾ هر کسی مرگ را میچشد. ما در برخورد با مرگ این مرگ را چماله میکنیم, مچاله میکنیم زیر پایمان له میکنیم وارد برزخ میشویم ما هستیم و مرگ نیست, وارد صحنه قیامت میشویم ما هستیم و مرگ نیست ـ انشاءالله ـ وارد بهشت میشویم ما هستیم و مرگ نیست، ما هستیم که هستیم, این فکر کجا آن فکر کجا! این میشود دینی. حالا کتابی که چاپ میکنیم اوّلش «بسم الله» است, آرم جمهوری هست, عکس امام و رهبری هست، چهارتا کلمه دینی هست، اینها کارهای عملیاتی است، اینها کتاب را دینی نمیکند آن دانش است که علم را دینی میکند اینها وظیفه ماست نام امام, نام رهبر اینها وظیفه ماست، اینها کارهای دینی است نه علم دینی. آن وقت اگر دانشجو بفهمد که یک موجود ابدی است این به این فکر نیست که بورسیه بگیرد که برود و نیاید در مملکت بلکه به این فکر است که این سرزمین را آباد کند، چون ما هر چه چشیدیم از بیگانه چشیدیم، ما به برکت اسلام یک سر و گردن از خیلیها بلندتریم، این جنگ جهانی اول را آنها راهاندازی کردند نه ما, جنگ جهانی دوم را آنها راهاندازی کردند نه ما, محصول این دو جنگ, هفتاد یا هشتاد میلیون آدمکشی بود، ما چنین کاری نکردیم ما برای همیشه حرفی برای گفتن داریم.چه کسی هشتاد میلیون را در ظرف کمتر از پنجاه سال خاک کرد؟ همینها کردند.
اینکه میبینید الآن دم از دموکراسی میزنند، برای اینکه از بس آدم کُشتند خستهاند دست همه اینها روی ماشه بمب اتم است، تا کجا میخواهند جنگ کنند اگر جنگ جهانی سوم بشود کسی روی زمین نمیماند مرتب دم از دموکراسی میزنند چه پنج به علاوه یک, چه به علاوه دو, چه به علاوه سه. اینها از بس آدم کشتند خسته شدند الآن هم هر جا فتنه و جنگ است دست اینهاست. شما غرب ما را نگاه کنید داعش آمده در عراق, شرق ما را نگاه کنید افغانستان و پاکستان به آن صورت است, شمال را نگاه کنید این پایگاه انجرلیک ترکیه در اثر آن پیمان نظامی، با اعدا عدوّ ما پیمان نظامی بستند جنوب هم که شیوخ خلیج فارس هستند. ما در میدان مین هستیم و به برکت قرآن و عترت محفوظ هستیم این دین ما را حفظ کرده. خیلی هم از عمر جنگ نگذشته شما پنجاهتا پرچم اگر روی دوش این جوانهای ما بود یک دانه پرچم سه رنگ نبود همه یا زهرا, یا حسن, یا حسین, این پرچم سه رنگ که ما دوستش داریم برای حفظ آن کُشته و شهید میشوید این نمیتواند دین را حفظ کند اما پرچم یا زهرا او را حفظ کرده و میکند اینطور است، مگر جنگ جهانی اول ما این پرچم سه رنگ را نداشتیم, جنگ جهانی دوم نداشتیم, کودتای ننگین 28 مرداد نداشتیم, به توپ بستن و کشتار جمعی مسجد گوهرشاد نداشتیم, این پرچم سه رنگ آن عُرضه را ندارد که خودش را حفظ کند روز روشن کودتای ننگین 28 مرداد شد، اما این پرچم یا زهرا, یا حسین, یا علی هم او را حفظ کرده, کشور را حفظ کرده, مردم را حفظ کرده, فخر آفرید. او اگر عُرضه میداشت خودش را حفظ میکرد.
شصت سال قبل سنّ من حدود بیست سال بود، روز روشن آمدند کودتا کردند زمان مصدق شعار رسمی مردم تهران مرگ بر شاه بود ساعت نُه و نیم شعار رسمی این بود, ساعت ده 28 مرداد 1332 کودتا شد و مصدق و باندش به زندان رفتند و بعدازظهر زاهدی روی کار آمد و همین شعار مرگ بر شاه شده جاوید شاه! همین پرچم سه رنگ را ما داشتیم. اما شانزده شهریور زمان امام و مرجعیّت و حوزهها شعار مرگ بر شاه بود, هفده شهریور آن همه شهید دادند مرگ بر شاه بود, هجده شهریور هم گفتند تا مرگ شاهد خائن، نهضت ادامه دارد. ما باید بدانیم چه چیزی اصل است و چه چیزی فرع, کشور برای ما فرع است, پرچم برای ما فرع است, قرآن و اسلام برای ما اصل است, مکتب ایرانی برای ما فرع است, مکتب اسلامی برای ما اصل است، او آن عرضه را ندارد که خودش را حفظ کند ولی این, آن هنر را دارد که هم او را حفظ کند و هم خودش را حفظ کند ما باید مرزهایمان مشخص باشد دانشجویان عزیز ما وقتی با این فضا روشن شدند جهانی فکر میکنند، هرگز به این فکر نیستند که محصولات عمر و علمشان را به بیگانه بدهند برمیگردند به کشورشان خدمت میکنند، نه ما گرفتار اختلاس سه هزاری میشویم نه اختلاسهای دیگر، به این کشور خدمت میکنیم، میفهمیم که ما با خدماتمان زندهایم; حالا برگردیم به بخش پایانی عرضم که
وظیفه ماه شعبان است
ما شعبان در شُرُف انقضاست به استقبال ماه مبارک رمضان باید برویم. مستحضرید یک سال طبیعی هست که اول فروردین، گیاهان و درختها سرسبز میشوند، اول سال است؛ اما بر اساس ادعیه, بر اساس روایات, اول سال برای کسی که بحثهای اخلاقی دارد, اهل سیر و سلوک است، اول ماه مبارک رمضان است. در دعاها, در روایات «غرّةالشّهور» هست,[2] «غرّةالسنة» هست, «رأسالسنة»[3] هست دعاهایی که در اول ماه مبارک رمضان هست تعبیرات فراوانی دارد که این اول سال است, آغاز سال است و مانند آن. برای کسی که میخواهد بر اساس علوم انسانی و انسانیّت خودش ارزیابی کند، اول ماه مبارک رمضان خودش را آماده میکند و آخر ماه شعبان هم آخر سال است و اگر جناب حافظ و امثال حافظ گفت:
ماه شعبان نده از دست قدح کاین خورشید٭٭٭ از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد[4]
یعنی چند روز بیشتر فرصت ندارید کسی که حساب مالی دارد یک تاجر بالأخره آخر سال باید سود و زیان خودش را حساب کند. ماه شعبان, آخر سال ماست؛ یعنی سال اخلاقی ما, سال اعمال ما, سال اعتقاد ما که این سال چه کار کردیم. اینکه در دعاهای ماه شعبان است: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ»[5] همین است. دعاهای ماه شعبان این است خدایا! اگر تاکنون ما مورد لطف تو نبودیم آمرزیده نشده بودیم از این به بعد دیگر ما را بیامرز؛ الآن اگر رفتیم, رفتیم، اگر ـ معاذ الله ـ مرگ, پوسیدن بود و از بین رفتن بود حساب و کتابی نبود، اما مرگ از پوست به در آمدن است. اوّلین سؤالی که از ما میکنند میگویند عمرت را در چه راهی صرف کردی؟ ما باید جواب نقد داشته باشیم چون مرگ, زندگی است و مرگ, از پوست به در آمدن است نه پوسیدن، باید جواب نقد داشته باشیم که چه کار کردیم این است که بسیاری از بزرگان این دهه آخر شعبان که میشود تمام تلاش و کوشش آنها این است که سود و زیانشان را مشخص کنند که من این یک سال چه کردم با چه وضعی میخواهم مهمان خدای سبحان بشوم، چون در ماه پربرکت رمضان که ماه «ضیافتالرحمان» است انسان یا در آن زمین مهمان خداست به نام سرزمین وحی یا در این زمان مهمان خدا به نام ماه مبارک رمضان است. یا ما باید مهمان خدا باشیم در این دو مقطع یا میزبان خدای سبحان باشیم که جمع هر دو را شاید. چه وقت ما میزبان خدا هستیم و چه وقت خدا مهمان ماست فرمود: «أَنَا عِندَ المُنکَسِرَة قُلُوبُهُم»[6] کسی که قلب شکسته دارد با خدا اهل مناجات است با خدا راز و نیاز دارد، میگوید: «من الهی هو الله گویم»، به تعبیر شیخناالاستاد حکیم الهی قمشهای(رضوان الله علیه)، با قلب شکسته همیشه تا مظهر او بشود این میزبان خداست. اگر کسی این توفیق را داشت که خدا مهمان اوست، یعنی لطف خدا و اگر این را نداشت لااقل در آن سرزمین یا در این زمان، خودش را دریابد، پایان ماه شریف شعبان این است و بهترین فرصت عمل به قرآن, قرائت قرآن, راهنمایی گرفتن از دستورات قرآن کریم که بعضی از آیات را این ریاست محترم هم قرائت فرمودند.
مرحوم ابنبابویه قمی در کتاب شریف امالی از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد که «الْحَافِظُ لِلْقُرْآنِ الْعَامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ»[7] کسی که قرآن را حفظ کند, به قرآن عمل میکند این با فرشتههای الهی محشور میشود، چون در قرآن دارد وحی که نازل میشود ﴿بِأَیدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[8] فرشتههایی هستند که وحی را میآورند، چنین کسی در قوس صعود با آنها که در قوس نزول قرآن را میآورند هماهنگ میشود، چه بهتر که ما فرشتهمنش زندگی کنیم، یک جامعه فرشتهمنش نه بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد. ما بارها به عرض دوستان رساندیم اگر با تعاون و گذشت و محبّت زندگی کردیم، جامعه ما آباد است. اگر با خشونت زندگی کردیم حداقلّش ده میلیون پرونده شکایت در دستگاه قضایی است این هم برای ماهاست، این نشانه آن است به ما گفتند ربا نگیر, رباه نده, با قرضالحسنه زندگی کن ما ربا دادیم ربا گرفتیم بقیه سود را هم دادیم به دستگاه قضایی یا دادیم به دارو. جامعه را رحمت اداره میکند:
از رحمت آمدیم و به زحمت رویم باز ٭٭٭ زان خدای دان همه ماکان و ما یکون[9]
هرگز با قهر, دشمنی, جامعه اداره نمیشود این یک چیز شفاف و روشنی است ده میلیون پرونده، یک سوم دستگاه نظام را اشغال کرده این همه هزینهها صرف میشود برای زد و خورد، آن همه هزینههای استرس و دارو و سکتهها برای همین است. چرا گفتند مصافحه کنید, چرا گفتند یکدیگر را دیدید سلام کنید این چرا برای همین است، یکدیگر را دیدید سلام کنید. ما این سلام کردن و قرضالحسنه را کنار گذاشتیم، شده خشونت, شده ربا، آن ده میلیون پرونده هم هست مگر میشود کشور را به غیر دستور خدا اداره کرد، ما را او آفرید او دارد اداره میکند.
هر کدام از ما مخصوصاً جوانهایی که قلب شفاف و صافتری دارند هم به یاد خودشان باشند، هم ما را فراموش نکنند هم گذشتهها را فراموش نکنند. کشور فقط با قرآن و عترت اداره میشود و دیگر هیچ! شما شرق و غرب ما را ببینید, گذشته را ببینید, جنگ جهانی اول و دوم را ببینید، هشتاد میلیون را آدم بخواهد بگوید برای او سخت است همینها که داعیه تمدن دارند کشتند، ما که کاری نکردیم، ما فقط ظلم اینها را از نزدیک دیدیم. بشر را بشرآفرین اداره میکند و بس! جهان را جهانآفرین اداره میکند و بس!
من مجدداً مقدم روحانیت معظّم, بزرگواران, برادران و خواهران ایمانی, مخصوصاً ریاست محترم دانشگاه علامه طباطبایی, هیئت رئیسه, اساتید محترم همه را گرامی میداریم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم توفیقی به ما عطا کند که بقیه ماه پربرکت شعبان را با توبه و انابه پشت سر بگذاریم که با قلب طاهر به ضیافت ذات اقدس الهی برویم.
پروردگارا امر فرج ولیّات را تسریع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملکت ما را در سایه ولیّات حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیا محشور بفرما! مشکلات دولت و ملت و مملکت مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسکن و ازدواج جوانها را به بهترین وجه حلّ بفرما! خطر بیگانگان مخصوصاً استکبار و صهیونیسم را به خود آنها برگردان! این نظام را تا ظهور صاحب اصلیاش از هر خطری محافظت بفرما! جوانها و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره زخرف، آیه84.
[2] . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص99؛ «فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَان».
[3] . اقبال الاعمال، ج1، ص31؛ «رَأسُ السَّنة شَهرُ رَمَضَان».
[4] . دیوان حافظ، غزل شماره164.
[5] . وسائل الشیعه، ج10، ص301.
[6] . منیة المرید، ص123.
[7] . الامالی(للصدوق)، متن، ص59.
[8] . سوره عبس، آیات 15 و 16.
[9] . الهی قمشه ای.
[10].پایگاه حوزه دانشجویی
29/3/1393