موسسه ی فرهنگی قرآنی عرفان القرآن

(شمیم لقاء)
موسسه ی فرهنگی قرآنی عرفان القرآن
بسمه تعالی
وب سایت حاضر با هدف معرفی موسسه ی فرهنگی قرآنی عرفان القرآن (شمیم لقاء) به علاقه مندان علوم دینی و قرآنی و ترویج و ارائه ی گوشه ای از تفکر اسلامی و شیعی راه اندازی شده است
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی این موسسه به درباره ما مراجعه نمایید.

به امید ظهور تجلی قرآن بشریت صاحب العصر و الزمان(عج) و استشمام شمیم لقائش



از احوالات پسر فاطمه بی خبر نباشید!

بر او سلام بفرستید!

با او صحبت کنید میشنود!

او هم دل دارد....!

سلام بر تو ای پسر فاطمه!

سلام بر تو ای همنشین زمان های دلسوز

سلام بر تو که تنهایی!

سلام بر تو ای حضرت عشق!

آقاجون برگرد بخدا دل ها تنگ است.....
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

۴۲ مطلب با موضوع «همسفران مسیر...» ثبت شده است

5 سال گذشت.....

 عاشق بود... عاشق اهل بیت -عاشق قرآن  و عاشق یاد گرفتن.

چهره ی مهربون و آرومش پر از حرف های نگفته بود در پرده ای از سکوت همیشگی.

نسرینی ک عمرش مثل گل نسرین بود بعد سفرهای وداع و دیدار تمامی محبوباش تو یه صبح زمستونی چیده شد تا به گلدون گل های زیبای خدا بپیونده.

اون روز ک رفت باورمون نمیشد اولین پرستوی عرفان القرآنه که به عشق لقاء صاحبش پر کشیده و اوج گرفته.

یادش گرامی...

با فاتحه و صلواتی مهمونش کنید رفقا...





روزی رسول خدا (ص) در جایی نشسته بودند، ناگهان حضرت هراسان از جای خویش بلند شدند و به استقبال جنازه ای رفتند. هنگامی که جنازه را آوردند فرمودند: چه کسی این شخص را میشناسد؟ امیرالمومنین علی (ع) پاسخ دادند: من او را میشناسم، او شخصی از قبیله بنی ریاح است و هرگاه مرا در جایی میدید، می ایستاد و میگفت: یا علی! من تو را دوست دارم. رسول خدا (ص) فرمودند: به جهت مرگ این شخص آنقدر فرشته از آسمان به زمین نازل شده است که زمین از ازدحام فرشتگان تنگ شده است!...

محبت امیرالمومنین علی (ع) آنقدر ارزش دارد که برای محبّ او، اینهمه فرشته در هنگام مرگش نازل میشوند. اگر انسان اهلیّت نعمت "محبت ائمه (ع)" را نداشته باشد خدای نکرده از او گرفته میشود! هیچ ثروت و نعمتی بالاتر از محبت خدا و اولیاء خدا نیست؛ چنانچه هیچ خسران و ضرری بالاتر از فقدان این نعمت و از دست دادن آن نیست.

میلاد رسول لطف و رحمت

حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله

و هفته ی وحدت بر تمامی مسلمین جهان گرامی باد.



سالروز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بر وجود مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و شیعیان حضرتش تسلیت باد.

داستان ازدواج نرجس خاتون و امام حسن عسکری.....

خیلی چیزها در زندگی ما وجود داره که متاسفانه توجهمون بهش خیلی کمه نیاز هست که تمرکز بیشتری روش داشته باشیم

یکی از مشکلاتی که گریبان گیر خیلی از ماست و دیدیم تو خودمون و دوستانمون این هست که گاهی حرفی میزنیم و جمله ای رو می گیم که خواسته یا ناخواسته باعث رنجش هم میشیم و ممکنه که از روی محبتمون هم اون حرف رو زده باشیم :

فلانی چقدر شکسته شدی! -ای وای همسرتون مریض شدن؟!من هم کسی رو میشناختم با این بیماری متاسفانه طاقت نیاورد!-چقدر چاق و زشت شدی! -تو عرضه ی کاریو نداری ی کم از فلانی یاد بگیر!

چقدر خوبه که توجهمون به حرف هایی که میزنیم رو بیشتر کنیم...

آقای الهی قمشه ای میگن :

هر حرفی می خواهید بزنید ببینید این حرف از کجا می آید، اگر دیدید از کینه میاید پس نزنید. مثلا اگر می خواهید به کسی از روی محبت بگوئید که چقدر رنگت پریده، این را به او نگوئید چون حالش بدتر می شود. اگر حرفی از عشق سرچشمه می گیرد و به عشق منتهی می شود خوب است. بدیها را خوب نیست که آشکار کنید هر چند که آگاه باشید ازآنها؛ و هر جا آدم از چیزی انتقاد می کند باید وجه اثباتش بچربد.


استاد قرائتی:قمهزنی ممنوع است تاخواروذلیل نشویم...

 در یکی از شهرها با وجود توصیه‏ های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمهزنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست ‏برنمی‏داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم . ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می‏آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند. وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده‏ای برای قمهزنی بگویی. گفتم: شغل من چیست؟ گفتند: تو معلم قرآن هستی. گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو . من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»

حضرت موسی(علیه السلام) در کوه طور در مناجات خود فرمود:

"یا اله العالمین (ای خدای جهانیان)"

ندا آمد:لبیک......

پس فرمود :

"یا اله المطیعین(ای خدای اطاعت کنندگان)"

ندا آمد:لبیک...

فرمود »

"یا اله العاصین(ای خدای گناهکاران)"

ندا آمد:

"لبیک...لبیک...لبیک..."

حضرت موسی(علیه السلام) عرض کرد:

حکمتش چیست که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک؟!

به او خطاب شد:

"عارفان به معرفت خود،نیکوکاران به کار نیک خود و

مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند...

ولی گناهکاران جز به فضل من پناهی ندارند...

اگر از درگاه من نا امید گردند به کجا پناه ببرند؟!"

حضرت رضا علیه السلام فرمودند:
هنگامی که روز قیامت فرا رسید و همه ی مردم در صحرای محشر محشور شدند. منادی از جانب پروردگار ندا می کند و می گوید: أَین الصَّابِرون؟ صابران کجایند؟
در این موقع عده ای از میان جمع خلایق سر می کشند و خود را معرفی می کنند. وقتی صابرین مشخص شدند به آنها گفته می شود همگی بدون حساب وارد بهشت شوید. وقتی که صابرین در بهشت با ملائکه رو به رو می شوند فرشتگان از آنان سؤال می کنند: کار شما در دنیا چه بود که به این مقام و منزلت رسیدید؟ صابرین در جواب می گویند: عمل ما در دنیا این بود که: 1) در رابطه با اطاعت و عبادت الهی صبر و شکیبایی نموده؛ 2) در مقابل معاصی و گناهان خویشتنداری می کردیم. بعد از این پاسخ فرشتگان می گویند: آری این اَجر و نعمت عظیم، حقّ کسانی است که در دنیا این گونه به خوبی و درستی عمل کردند.

فقه الرضا علیه السلام/ باب 10



از حضرت آیت الله مرعشی نجفی (ره) نقل است که چون مرحوم آقای حائری از دنیا رفتند؛ شب اول قبرش نماز لیلةالدّفن خواندم و یک سوره ی یاسین هم قرائت نمودم. بعد از چند روز به خوابم آمد. پرسیدم: آقای حائری اوضاع چطور است؟ گفت: وقتی از بدنم را وارد قبر کردند، روح من مثل اینکه لباس را از تن درآوری از بدنم جدا شد. به طوری که بدنم را می دیدم. در حالت بهت و حیرت نشسته بودم. ناگهان متوجه شدم از طرف پایین پایم صدایی بلند شد، نگاه کردم دیدم دو نفر که همه ی وجودشان آتش است به سمت من می آیند. چشم هایشان تشخیص داده نمی شد. ولی فهمیدم که دو نفر هستند. ترسی وجودم را فرا گرفت. در همان جا در حالت بی کسی و غربت به خدا توجه کردم. در این هنگام متوجّه صدایی از بالای سرم شدم. دیدم نوری به طرف من می آید، هر چه این نور بیشتر به به طرفم می آمد آن دو نفر آتشین به عقب می رفتند. این کار ادامه داشت تا حدّی که از آن دونفر اثری نماند. بالای سرم آقایی نوارنی را دیدم که تبسّمی به لب داشت، گفتند: آقای حائری ترسیدی؟ گفتم: آقا بله، چه ترسی؟ شما چه کسی هستید؟ آقا فرمودند: من علی بن موسی الرضا هستم، آقای حائری شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید، 38 مرتبه به بازدیدت میآیم. این اولینش است. 37 مرتبه دیگر نیز می آیم.

کتاب شمس ولایت/ صفحه 144

بسم رب العشق

عاشقی میگفت:عاشقان بهانه جویان وصلند.

والسلام